کد مطلب:130082 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:269

سخنرانی 16
بسم اللَّه الرحمن الرحیم

الحمدللَّه رب العالمین باری ء الخلائق أجمعین والصلاة والسلام علی خاتم النبیین أبی القاسم محمد، و آله الطاهرین.

«شیخ طوسی» در كتاب «مصباح المتهجد» می نویسد روز بیستم ماه صفر روزی است كه جابر بن عبداللَّه انصاری صحابی رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم از مدینه برای زیارت قبر اباعبداللَّه علیه السلام به كربلا آمد و او اول كسی بود كه امام را زیارت كرد و در این روز زیارت امام حسین علیه السلام مستحب است و زیارت اربعین همین است.

ظاهر عبارت شیخ طوسی (ره) آن است كه جابر از مدینه به منظور زیارت حركت كرده بود و روز بیستم ماه صفر وارد كربلا شد نه آنكه رسیدن او به كربلا بعد از چهل روز از شهادت امام برحسب تصادف روی داده باشد و بعید نیست كه همین طور باشد چه بعد از رسیدن اهل بیت به كوفه ابن زیاد بی درنگ عبدالملك بن ابی الحارث سلمی را از عراق به حجاز فرستاد تا هرچه زودتر از كوفه وارد مدینه شود و عمرو بن سعید بن عاص اموی والی مدینه را از شهادت امام و یاران وی آگاه سازد و عبدالملك بی درنگ راه مدینه را در پیش گرفت و چند روز بعد وارد مدینه شد و خبر شهادت امام را رسماً به والی مدینه ابلاغ كرد، در این صورت ممكن است كه جابر بن عبداللَّه انصاری با خبر یافتن از فاجعه شهادت امام و بنی هاشم و اصحاب امام با آنكه بنابر بعضی اقوال از دو چشم نابینا شده بود [1] از همان مدینه بقصد زیارت امام و یاران فداكار او كه دلیرانه تسلیم شهادت شده بودند حركت كند و در بیستم ماه صفر درست چهل روز بعد از


شهادت امام وارد كربلا شد و سنت زیارت اربعین امام بر دست او تأسیس گردید، جابر در این سفر (یعنی از كوفه به كربلا) تنها نبود و همسفری از خود جوانتر و در عین حال بسیار دانشمند و بزرگوار همراه داشت و همین مرد بزرگوار را بسیار شده است كه از روی نادانی و بی اطلاعی غلام جابر گفته اند و یكی از بزرگترین دانشمندان و مفسران اسلامی را به این گمنامی نام برده اند، این مرد بسیار با مقام و بزرگواری كه همراه جابر بود و شخصیت او در بسیاری از محافل مذهبی مانند بسیاری از حقایق و مطالب دیگر تحریف شده است عطیة بن سعد بن جناده ی عوفی كوفی است كه از بزرگان تابعین است، یعنی از كسانی است كه رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم را ندیده، اما اصحاب رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله را دیده است، عطیه هم از صحابه رسول خدا نیست اما بسیاری از صحابه از جمله عبداللَّه بن عباس را دیده است و از آنان كسب علم كرده است.

طبری مورخ در كتاب منتخب ذیل المذیل می نویسد، عطیة بن سعد بن جناده عوفی از طائفه ی جدیله و از قبیله ی قیس و كنیه اش ابوالحسن است آنگاه روایتی به این مضمون نقل می كند كه سعد بن جناده (یعنی پدر عطیه) در كوفه نزد علی ابن ابی طالب علیه السلام آمد و گفت:

این امیرمؤمنان، خدا به من پسری داده است، لطفاً شما او را نامگذاری كنید. علی علیه السلام فرمود: «هذا عطیة اللَّه» ترجمه ی این جمله این است كه این پسر عطیة اللَّه یعنی داده خدا است، اما امیرالمؤمنین با همین جمله او را نامگذاری كرد و «عطیّة» نامیده شد. دنباله روایت طبری درباره ی عطیة چنین است: عطیه در سال 81 هجری همراه «عبدالرحمن بن محمد بن اشعث» بر «حجاج بن یوسف ثقفی» كه یكی از جباران عراق بود خروج كرد و پس از آنكه عبدالرحمن در سال 85 از میان رفت عطیه به فارس گریخت، حجاج بن محمد بن قاسم ثقفی نوشت كه عطیّه را حاضر كند و از او بخواهد كه علی علیه السلام را لعن كند و اگر نه چهارصد شلاق به او بزند و سر و ریش او را بتراشد. محمد عطیه را حاضر كرد و نامه حجاج را برای وی خواند تا یكی از دو راه را انتخاب كند. عطیّه حاضر نشد كه علی علیه السلام را بد بگوید و از جسارت به


امیرالمؤمنین علیه السلام امتناع ورزید و ناچار تن داد كه محمد به دستور حجاج چهارصد شلاق به او زد و سر و ریش او را تراشید و چون قتیبة بن مسلم حاكم خراسان شد عطیّه به آنجا رفت و در خراسان می زیست تا روزی كه عمر بن هبیره والی عراق شد و عطیّه نامه ای به او نوشت و از وی اجازه خواست تا به عراق بازگردد، عمر هم به وی اذن داد و عطیه به كوفه رفت و همانجا می زیست كه در سال یكصد و یازده وفات كرد، سپس طبری می نویسد كه عطیه بسیار روایت می كرد و محل اعتماد است [2] .

عطیه علاوه بر آنكه از راویان حدیث و از مجاهدان اسلامی است یكی از بزرگترین علمای تفسیر قرآن مجید است و خود تفسیری در پنج مجلد بر قرآن مجید نوشته است و برحسب روایت بلاغات النساء او خطبه ی صدیقه ی طاهره را در موضوع فدك از عبداللَّه محض یعنی عبداللَّه بن حسن بن حسن كه پدرش حسن مثنی پسر امام حسن و مادرش فاطمه دختر امام حسین بوده است روایت می كند، عطیه چندی شاگرد ابن عباس بوده است و در درس تفسیر وی حاضر می شده است و خودش می گوید كه من سه دوره تفسیر قرآن، و هفتاد دوره قراءت قرآن را بر ابن عباس خوانده ام. معنی این سخن این است كه ابن عباس درسی داشته است كه در آن تفسیر قرآن می گفته است و درسی كه منحصر به تلاوت و خواندن قرآن بوده است و عطیه سه دوره در آن درس و هفتاد دوره در این درس حاضر شده است.

شنونده ی محترم از این روایت مربوط به عطیه می توان فهمید كه صحابه رسول خدا و تابعین تا چه حد به تفسیر قرآن و تلاوت قرآن اهمیت می داده اند و در فراگرفتن علم و تفسیر و آشنا شدن به تلاوت قرآن تا كجا توفیق داشته اند، اینان نیك می دانستند كه سرفرازی مسلمانان و سعادت دنیا و آخرتشان تنها در سایه ی قرآن و آشنائی به عمل كردن به آن است و قرآن مجید برای آن نازل شده است كه مسلمانان همیشه آن را تلاوت كنند و در آیات آن بهتر تأمل نمایند و علاوه بر آن بیان قرآن را از رسول خدا فراگیرند و دیگر آنكه خود نیز با مطالب قرآن آشنا شوند و در آنها تفكر كنند، در یكی از آیات قرآن


كریم به این دو مطلب: یكی اینكه مردم باید بیان و تفسیر قرآن را از رسول خدا فراگیرند و دیگر آنكه خود هم در مقام فهمیدن قرآن برآیند و در آن تفكر كنند تصریح شده است:

«و أنزلنا إلیك الذكر لتبین للناس ما نزل إلیهم و لعلهم یتفكرون».

قرآن را كه وسیله یادآوری است بسوی تو فروفرستادیم تا اوّلاً آنچه را به سوی مردم نازل شده است برای ایشان بیان كنی و ثانیاً خود مردم هم در آیات قرآن تفكر كنند و با مطالب قرآن آشنا شوند، معنی آیه آن است كه مردم در مقابل قرآن دو وظیفه دارند یكی آنكه بیان و تفسیر رسول خدا را كه در اطراف قرآن به آنان می رسد فراگیرند و حفظ كنند و آنچه را نیازمند بیان و تفسیر است كه بوسیله ی بیانی كه از رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم می رسد بفهمند، اما مراد از بیان پیغمبر برای قرآن آن نیست كه قرآن را برای مردم ترجمه كند و در محكمات و آیات صریخ و روشن قرآن هم مردم نیازمند بیان رسول خدا باشند، مقصود بیان كلیات قران و مطالبی است كه اجمال آن نیازمند تفصیل، و مشكل آن محتاج به توضیح است و می شود كسی آن را طوری و كسی دیگر طور دیگر تفسیر كند.

وظیفه ی دیگر مسلمانان در قرآن مجید به صریح آیه ای تلاوت و ترجمه شد آن است كه خود هم از قرآن مجید استقاده كنند و فكر خود را در راه فهم قرآن بكار برند. معنی آنكه رسول خدا قرآن را بیان و تفسیر كند آن نیست كه مسلمانان خود را از فهم قرآن محروم كنند و از رسول خدا پرسیده باشند كه شما از آیه ی «ان اللَّه یأمر بالعدل والاحسان و ایتاء ذی القربی» چه می فهمید، معنی این قبیل آیات به قدری روشن است كه هركس با انس مختصری به زبان عربی می تواند از آن استفاده كند و به آن موعظه شود، و هیچ كس از این آیه جز آن نخواهد فهمید كه خدا مردم را امر می كند كه عادل باشند و بیدادگری نكنند و نیكی كنند و با خویشان خود به مهربانی و محبت رفتار نمایند. مسلمین دنیا را نگفته اند كه وقتی امثال این آیات بر ایشان تلاوت شد:

«ویل للمطففین الذین اذا اكتالوا علی الناس یستوفون و اذا كالوهم او وزنوهم یخسرون ألا یظن اولئك انهم مبعوثون لیوم عظیم یوم یقوم الناس لرب العالمین»:


بگویند ما كه قرآن را نمی فهمیم بگذار برویم و از رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم كه باید قرآن را برای ما تفسیر كند بپرسیم كه این آیه ها چه می گویند؟ قرآن مجید با این گونه آیات صریح و روشن نازل شده است تا مسلمانان آنها را تلاوت كنند و در معانی آنها تأمل كنند و بهترین درسها و موعظه ها را از همین آیات قرآنی فراگیرند، این آیات یا ترجمه ی آن بر هركس خوانده شود می فهمد كه خدای متعال مردم كم بده و كم فروش را كه وقتی می خواهند حق مردم را بدهند كم می دهند و وقتی می خواهند حق خود را از مردم بگیرند دقیق می شوند و حق خود را كامل و سر پر از مردم وصول می كنند. چنین مردمی را خدا وعده ی عذاب می دهد و می گوید وای بر اینان كه گوئی به روز حساب عقیده ندارند و از روزی كه مردمان به امر پروردگار جهان بر رستاخیز حساب فراخوانده شوند بی خبرند. قرآن مجید كتابی است كه مسلمانان از آن بهره مند گردند و از هدایتهای آن استفاده كنند و قرآن مجید آیاتی و متشابهاتی هست كه فهم آن مشكل است و فهمیدن آنها برای هركس میسر نیست، بلكه علما و دانشمندان بزرگ كه از فهم آن فرومانده اند و ناچار باید در این گونه آیات از بیان و تفسیر رسول خدا و ائمه ی طاهرین علیهم السلام استفاده كرد، اما همه ی آیات قرآن اینطور نیست بلكه بیشتر آیات قرآن صریح و روشن و قابل فهم مردم است.

در بسیاری از آیات قرآن تعبیر (یا ایها الناس) دارد یعنی ای مردم یا تعبیر «یا ایها الذین آمنوا» یعنی: ای كسانی كه ایمان آورده اید و معنی این تعبیرها آنست كه روی سخن در كتاب آسمانی قرآن با مردم است، گاهی با همه مردم، و گاهی با مردم باایمان، و گاهی با كافران و منافقان، قرآن كتابی است برای تمام بشر، دین اسلام هم دینی است برای تمام بشر البته بعضی پذیرفته اند و می پذیرند و تصدیق نمی كنند، اگر مردمی خدا را باور نكرده اند و به او ایمان نیاورده اند این باعث نمی شود كه خدا را فقط خدای خداشناسان و دینداران بگوئیم، خدا خدای همه ی موجودات و ممكنات و جهانیان است، خدای مؤمن و كافر است، رسول خدا هم پیامبر تمام بشر است چه او را به پیامبری بشناسند و چه


نشناسند، قرآن هم كتابی است كه برای تمام بشر نازل شده، و روی سخن با همه جهانیان دارد، هم آنان كه آن را كتاب آسمانی بدانند و هم آنان كه از روی قصور یا تقصیر بدان ایمان نیاورند، به همین حساب علی ابن ابی طالب و یازده امام دیگر علیهم السلام در زمان امامت و دوره ی پیشوائی خود بر تمام بشر امام بوده اند و امام زمان نیز امروز بر تمام بشر امام و حجت الهی است چه آنانكه امامت امامان را باور كنند و چه آنان كه به هر جهتی باشد از ایمان به امامتشان محروم باشند، به هر جهت این فكر كه قرآن مجید از حدود فهم مردم خارج است و كتابی است مقدس كه باید آن را فقط به عنوان تیمن و تبرك در خانه های خود داشته باشیم و اگر می خوانیم تنها برای ثواب بردن بخوانیم نه برای فهمیدن و نه برای دستور گرفتن و نه برای نیرومند شدن از نظر روحی و اخلاقی. فكری است بی اساس و ضد قرآن و ضد دین، و بهترین راهی است برای محروم كردن مسلمانان از تأمل و تدبر در آیات قرآن مجید كه دیگر به مسلمان مجال نمی دهد با قرآن مجید آشنا شود و آن را بفهمد و از مواعظ و تربیتهای قرآن استفاده كند و در نتیجه تلاوت كردن یا شنیدن آیه های قرآن بر ایمان او افزوده شود، خدای متعال از بندگان خواسته است كه در قرآن تدبر كنند.

«افلا یتدبرون القرآن ام علی قلوب أقفالها»

آیا این خدانشناسان در قرآن تدبر نمی كنند یا هنوز قفلها بر دلها زده است؟ با تدبر نكردن در قرآن و نفهمیدن آن چه كسی می تواند خدا را بشناسد، و از هدایتهای قرآن استفاده كند و رهبری آن را در زندگی دنیا و آخرت خود بپذیرد؟ مرحوم امین الاسلام در مقدمات تفسیر مجمع البیان حدیثی از رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم روایت می كند كه می تواند در فهم این مطلب ما را كمك دهد و آن حدیث این است كه:

«یقال لصاحب القرآن: إقرء وارق و رتل كما كنت ترتل فی الدنیا فان منزلك عند آخر آیة تقرؤها». یعنی رسول خدا فرمود: روز قیامت پس از رسیدگی به حسابها به صاحب قرآن یعنی كسی كه اهل قرآن بوده است و قرآن می خوانده و قرآن می دانسته است گفته می شود «اقرء وارق» قرآن تلاوت كن و همانطور كه قرآن می خوانی بالا


می رفته باش «و رتل كما كنت ترتل فی الدنیا» یعنی همچنانكه در دنیا قرآن را درست و آهسته و مرتب و منظم می خواندی و هم درست می خواندی و هم درست در آن تأمل می كردی اكنون هم همانطور بخوان زیرا كه منزلت و خانه ات در بهشت همانجا است كه در موقع خواندن آخرین آیه به آنجا می رسی، از این حدیث باید اینطور فهمید تنها آن كسی در بهشت قرآن را آیه آیه می خواند و درجات بهشت را به شماره آیه های قرآنی كه تلاوت می كند طی می كند كه در دنیا قرآن می خوانده است و به خواندن هر آیه ای از یك درجه از درجات روحی و اخلاقی و ایمانی به درجه ای بالاتر پا نهاده است، آنجا كسی به مقامی نمی رسد و به درجه ای بالا نمی رود مگر آنكه اینجا مقامی را تحصیل كرده باشد و به درجه ی اخلاقی و روحی نائل شده باشد. كتاب مجید قرآن را خدای متعال به مسلمانان داده است كه آن را كتابی مقدس و مطهر و آسمانی بدانند و بشمرند و به خود حق بدهند كه در قرآن تدبر كنند و از آن استفاده برند.

مسلمانان پیش از هر كتاب و بیش از هر كتابی باید با قرآن مجید انس بگیرند و از قرآن بهره مند باشند و قرآن را برای دستور گرفتن و بكار بستن و عمل كردن بخوانند.

چه خوب است كه هر مسلمانی هر روز چند آیه از قرآن را به این نظر بخواند و در آن نیك بیندیشد و اگر هیچ سخنی نمی تواند جای آن را بگیرد كسب فیضی كند، اگر ده آیه برای ثواب بردن می خواند یك آیه هم برای تربیت شدن بخواند، با اینكه روح ثواب همان اثر نیكی است كه تلاوت قرآن در نفس انسان می كند و اگر خواندن قرآن یا هر عمل نیكی در نفس انسان هیچ اثر نكند ثواب داشتن این عمل معنی ندارد، مقید باشید كه هر روز چند آیه از قرآن تلاوت كنید، مقید باشید كه حتی الامكان معنی این آیات را بفهمید، زبان عربی اكنون با زبان فارسی بسیار به هم آمیخته است و بسیاری از كلمات عربی در زبان فارسی ما مستعمل و متداول و جزء زبان ما شده است، اگر اندكی توجه كنید و اگر كمی علاقمندی به فهم قرآن نشان دهید به زودی با معنی قرآن و ترجمه كلام اللَّه مجید آشنا خواهید شد و این رعب و ترس كه امروز حتی تحصیل كرده های ما را از عربی و فهمیدن قرآن فراگرفته است از میان خواهد رفت، انسان تا


وقتی مرعوب است كه نمی داند و نمی فهمد، اما اگر با قرآن و معنی قرآن آشنا شدید و با استفاده از مواعظ و حكمتهای آن خو گرفتید از تلاوت آن لذتها می برید و بهره ها می گیرید و استفاده ها می برید، قرآن را بخوانید و هیچ كتابی را به جای آن نگذارید، روزی چند آیه از قرآن هرچه باشد- شماره اش با خودتان- تلاوت كنید حتی الإمكان به معنی آیات توجه داشته باشید اگر هنوز نمی توانید خودتان از متن آیات استفاده كنید، پس از تلاوت ترجمه فارسی آن را هم بخوانید و در حدود فرصت و مجالی كه دارید با متن عربی قرآن تطبیق كنید، تا ممكن است این چند آیه را با اهل خانه و همسر و فرزندان خویش بخوانید، در حدود فرصت و وقتی كه دارید درباره این چند آیه ای كه هر روز می خوانید همه روزه به هر اندازه ای كه مقدور است صحبت كنید، بیگانه بودن از قرآن و نشناختن قرآن و عاجز بودن از خواندن قرآن و عاجز ماندن از فهمیدن قرآن برای مسلمان سزاوار نیست، قرآن مجید را خدای متعال نازل كرد تا مسلمانان دنیا با همین قرآن آشنا شوند، قرآن را بخوانند و بفهمند و از آن دستور بگیرند و در اثر انس با قرآن با فضایل اخلاقی خو گرفته، از رذایل اخلاقی پاك و منزه شوند، ثواب بردن از تلاوت قرآن هم جز آن نیست كه روح انسان را تربیت كند و پیش ببرد، اگر كار خوبی می كنید و خدا به شما ثواب می دهد روح ثواب دادن خدا همان است كه نفس شما، روح شما در نتیجه این عمل مرحله ای بالاتر برود. و در مراحل كمال قدمی فراتر نهد، و به تعبیر دیگر چیزی بر شما افزوده شود تا كار نیك چیزی بر آدمی نیفزاید و او را از آنكه بوده است بهتر نكند و از مقامی كه داشته است بالاتر نبرد معنی ندارد كه بگوئیم آن كار ثواب دارد، و همچنین تا كار بد چیزی را از انسان كم نكند و او را از آنكه بوده است زبونتر نسازد و از مقامی كه داشته است فروتر نبرد معنی ندارد كه بگوئیم این كار گناه دارد، كارهای ثواب دار همان كارهائی است كه اگر انسان با توجه و اراده انجام دهد، در وی اثر نیك می گزارد، و بر صفای باطن او می افزاید، و خلق نیكی را در او زنده می دارد، و خلق بدی را در نفس او می كشد، كارهای گناه دار كه همان كارهائی است كه اگر مكلف از روی عمد و اراده انجام داد، در وی اثر بد می گزارد و روح او را تیره و كدر می كند و خلق بدی را در وی شدت می دهد، و خلق نیكی را در او ضعیف


می سازد و تدریجاً به كلی از میان می برد.

تلاوت قرآن مجید از كارهای پسندیده است، اما در صورتی كه بر نیكیهای انسان چیزی بیفزاید یا از بدیهای او چیزی كم كند، خلق نیكی را در وی تقویت كند یا خلق بدی را در وی بی اثر سازد. والسلام علیكم و رحمةاللَّه و بركاته.



[1] نابينا شدن جابر صرف حدس و گمان است و عبارت ابن حجر كه گفته است «و قد اصيب بصره» معنايش كور شدن نيست بلكه منظور اينست كه در آخر عمر چشمهايش كم ديد شده بود.

[2] تمام آنچه مرحوم دكتر آيتي از كتاب ذيل المذيل طبري نقل نموده عيناً در طبقات ابن سعد ج 6 ص 304 طبع بيروت نقل شده به اضافه ي اينكه گويد مادر عطيه امّ ولد و از اهل روم بود يعني كنيز رومي بود.